جمعه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۵

روزنه اي به رنگ


پس كوچه هاي خاموش ابيانه
با
ملاحت و هاله

۴ نظر:

ناشناس گفت...

baraye malahat va hale ham neveshtam delam khast ba shomaha zire baroon bodam va ghadam mizadam ...

ناشناس گفت...

خیلی قشنگه

ناشناس گفت...

خوب خوب ... بله بله ... پس آروم آروم این عکسای خوشگل رو گرفتی ها...
هوووووووووووووووم ... روزنه ای به رنگ ... بهترین عنوان واسش بود خانوم خانومای هنرمند ... راستی امروز رفتم موزیک "بای سیکل ران " رو خریدم ... یکمی عقبم از زمان می دونم ولی دارم حالی می کنم باهاش
ضمناً یه آدم حسود بدجنس نشسته کنارم می گه عشقووووووووووووولانتون تموم نشد هنوز؟

ناشناس گفت...

سلام الی جان
آنقدر این عکس زیباست که تنها شعر کوچه ام را برایت می توانم بنویسم.
کوچهء پیروخرابم دگر آن بن بست نیست

هم محلیهایم،گرم ومستند

نه داغ !

باغ و میدان محل، مامن هر سبزینه

یا گیاه و گل ریحان و دوصد رستنی است

اینک این کوچهء بن بست قدیم

به گذرگاه دو صد شهر مبدل شده است

کوچه ام بن بست نیست

دل من نیز چسان کوچهء بی سامانم

به خیال گذر از تنگهء سنتهایم

همه بگذشته نگاه

همه آینده پگاه

همه در بند کمربند سراسر پندار

همه در شوق تپیدن بنخستین دیدار

خوان و کاشانهء خود فرش و گل آذین کرده

پنجره بگشوده

دربها محکم و پر استحکام !

اینک این بار پر از هزم به هر در زدنی

هشتی و ایوانها

نگران خاطر و آزرده ز آیندهءخویش

نم نمک، با خط و خال نمکین دوران

جفت و همطاق شبستان و گلستان زمان

در پی منظر هر رهگذری، لبخندی

می نشاند به لب بسته و زیبای رخش

نه که سرمست چنان دور جوانی و شباب

پاس دارد قدمش!؟

پاک خواند نگهش!؟

که مرا کوچهء بی بن بستی

به نشان صفت رندی و مستانگیست

و مرا نشئهء هر سرمستی

یادگار کهن عارف و فرزانگیست

های داروغهء اعصار جدید

کوچه بن بست مباد