بله! آدمهايي كه خودشان را دوست ندارند قابلتحمل نيستند. مردم اكثراً با اين فكر: «عشقورزيدن به خود» احساس راحتي نميكنند. اما در عين حال انتظار دارند ديگران از جمله همسرشان دوستشان بدارد. اين به نظر كمي غيرعادي نيست؟ اين كه: «ببخشيد براي من مقدور نيست خودم را دوست داشته باشم، ممكن است مرا دوست بداريد؟» و آنوقت از ديگري آزرده ميشويم وقتي دوستمان ندارد. به وضوح، خويشتندوستي براي داشتن رابطهي سالم ضرورت دارد.
چيزي كه نداريم را نميتوانيم به ديگري ببخشيم. هرگز نميتوانيم آدمها را همانطور كه هستند دوست بداريم تا زمانيكه خودمان را همانطور كه هستيم دوست نداشته باشيم. بهشدّت جذب كاستيهاي خودمان هستيم، آنها در ديگران جستوجو ميكنيم به اين اميد كه حالمان بهتر شود، و مييابيم... و حالمان بهتر نميشود.
تا زمانيكه تمركزمان بر روي خطاها و كاستيهايمان باشد، دنيا به تنبيه كردن ما ادامه ميدهد، و ما به تنبيه كردن ديگران ادامه ميدهيم؛ با بيماري، فقر، عصبيت، تنهايي. تا وقتي نميتوانيم خود را دوست داشته باشيم دنيا هم دوستمان ندارد. و آنوقت به دنيا لعنت ميفرستيم.
خودم را دوست داشته باشم يعني چه؟
خودم را دوست داشته باشم يعني چه؟
در سادهترين بيان: خود را بخشيدن. پايان بدهيم به اين كه خود را خطاكار بدانيم. كامل بودن را فراموش كنيم. نقطهضعفهاي خود را ببخشيم و خود به خود آغاز به بخشش ِ ديگران خواهيم كرد. آدمها آنچه هستيم را به ما انعكاس ميدهند. برميگردانند. نشان ميدهند. فقط كمي توجه كافيست كه ببينيم هميشه در حال دريافت بازخوردها و پيامهايي هستيم كه براي رُشد به آنها نياز داريم.
به خاطر فرزندانمان مجبوريم خود را بپذيريم. بچهها الگوي ما را پياده خواهند كرد. اگر به خود سخت بگيريد، به خودشان سخت ميگيرند- و به شما زندگي سختتري را برميگردانند.
وقتي خود را ميبخشيم ازعيبجويي از ديگران دست برميداريم.
برگردان از:
Follow your heart/ فصل نهم
وقتي خود را ميبخشيم ازعيبجويي از ديگران دست برميداريم.
برگردان از:
Follow your heart/ فصل نهم