چهارشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۴

سخن رانی


می بینی من مریضم سرفه می کنم. می بینی دیروز پولیور پوشیدم. باز چپ می ری راست میای کولرو روشن می کنی. برای همينه وقتی مریض می شی شک می کنم برای همینه که می فهمم غرغرهات بی معنيه ..براي همينه ور ور ور...
دارد سر دراز پیدا می کند این رشته!


غرغر زدن و حرف صد من یه غاز و توی دل سخنرانی کردن را رها کن و بلند شو برو کولرو خاموش کن.
بعدش هم می تونی بری یه چایی داغ هم برای خودت بریزی.
اينجا يه ليوان چای داغ ِ کهنه جوش ِ آقای قصابی پز ِ بخار از روش بلند می شه ی گلو صاف کن ِ حال بده ببينيد! شکلش هم با ياهو مسنجر می شه اين:
~o)

۱ نظر:

ناشناس گفت...

hhhhhhhhhhhhhhhhhhhhh
ey vall zadi tu khal