پنجشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۴

کاف شین ف

ساده ترين چيزايي كه بشه فكرش رو كرد و به عقل برسه و بچه ی دوساله هم مي تونه بفهمه من هميشه در حالت كف كردگي كشف مي كنم. بعد اولش كاملا كف مي كنم. قبل از اولش هم به خودم كاملا حق مي دم كه اينجا بايد كف كرد. بعد بين اولش و دومش هم كف كردگي كاملا ادامه پيدا مي كنه. و بعد مي بينم بالقوه مي شه تا صد شمرد و همچنان كف كردگي ادامه پيدا كنه و كل محتويات سرد بشه برای همين سومش نشده قاشقو بر مي دارم كف ها رو خالي مي كنم كه وقتي شد چهار چراغا رو خاموش نكنن و نگن قهوه خونه تعطيله!

حالا من صبح از عالم خواب بيدار فرموده شدم، با چشم هاي چهار تا شده- كه اگه صبا منو تو اون حال ديده بود حتما يه چيزي بهم مي گفت- يه چيزي رو كشف كردم. نه، قاره ي آمريكا نيست، جاذبه ي زمين هم نيست. يه فنجون قهوه است. که تا سرد نشده بايد خورد.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

man ke chizi kashf nakardam