جمعه، آبان ۲۷، ۱۳۸۴

تو چرخ مي زني جانانه!

.
قرار تئاترو به هم زديم و رفتيم جشنواره ي فيلم كوتاه. هميشه از فيلم كوتاه خوشم مي اومد اما تازگي ها چون خودم چند تا -مثلا- فيلم كوجيك جيك ساخته م با دوربين نازنين خودم حواسم جمع تر شده. دو تا فيلم بود كه خوشم اومد. يكي يه انيميشن كوتاه از ارمنستان كه درباره ي يه پسربچه اي بود كه نمي خواست بره كودكستان و از اول صبحي كه قرار بود بره تا آخر همينطور عر زد و بابوشكا و ماموشكا و معلم مهدكودك و بچه هاي مهد كودك و كوچه و خيابون و كودكستانو سوسك كرده بود و همه رو روي سرش گذاشته بود! و يكي ديگه هم باز يه انيميشن كوتاه از ژاپن بود كه اينطورشروع مي شد: در مترو باز مي شه و همه به محض وارد شدن - دقيقا عين متروهاي خودمون كه همه گله اي حمله مي كنن- وقتي انتظار داري كه هر كسي بره جايي بشينه و يا آروم جايي پيدا كنه براي سرپا ايستادن با همون هيجاني كه وارد شدن شروع كردن به كتك زدن همديگه! و آي جانانه مي زدن!! سالن رفته بود رو هوا! فكر كردم واقعا هم اون هيجان و وحشي گري موقع سوار شدن مترو بايد همچين دنباله اي داشته باشه چون اين كه توي فيلم نشون داد خيلي خيلي طبيعي تر بود تا اين كه بعد از حمله كردن هر كسي بره و جايي آروم بگيره.
حالا يلدا مي گه اگه تو فيلماتو معرفي كرده بودي يه جايزه اي چيزي گرفته بودي!
به قول پاپا: «چه دانم زاي جان!» بايد بر عمل افزود. دنيا معطل ما نيست. البته كلا هم معطل نيست! چرخ خودش را مي زند جانانه! حالا تو مي توني بياي باهاش بچرخي يا نچرخي و بگي منو بازي نگرفتن. كه حرف مفته. مفت هم گرونه.

۹ نظر:

ناشناس گفت...

سلام . دارم شاخ درمیآرم ! آخه من برای پست قبلیت کامنت گذاشته بودم اما حالا نیست ! آخه یعنی چی ! شاید هم پاکش کردی ؟
از فیلم فقط دیدنش رو بلدم و چیی نمی تونم بگم اما از این اتفاق ها توی متروی ما هم میافته اما کمتر
!

هدف من اینه که به دیگران حقایق رو بفهمونم ، هدفم اینه که از بدنامی خودم جلوگیری کنم ، هدفم اینه که دیگران رو هم آگاه کنم تا مثل من گول این فرد رو نخورند ، هدفم اینه که خودم رو ثابت کنم .
کینه ورزی ، نیروئی به من میده تا قویتر توی مسیرم حرکت کنم و فراموش نکنم که چه گذشت و دیگران چه کردند .

ناشناس گفت...

الميرا خانم نگفته بودی فيلم هم می سازی!
پس علاوه بر کتابت بايد منتظر فيلمت هم باشم تا پز دوست فيلمساز رو هم علاوه کنم به آن.
راستي تو متروی ما که آدم هم می کشند کتک کاری که ديگه سهله!

ناشناس گفت...

سلام . اولا اینکه ، نه عزیز دل برادر شما بیش از حد خوب هستید و بخاطر همین مثل من با کینه حال نمی کنی .
یک سری به ایمیلت بزن ، برات ایمیل زدم به این آدرس : elmira_irn@yahoo.com
اگر اشتباه بود حتما بگو .
خواستی جواب بده البته فقط با ایمیل .

ناشناس گفت...

هرکاری کردم ارسال نشد ، یک آدرس دیگه معرفی کن .

ناشناس گفت...

واقعا نمیدونی که چه جوری کینه من رو پیش می بره ؟
تا حالا شده که کسی از فامیل سرت رو کلاه بگذاره ( دور از جونت ، الهی زبونم لال بشه ) و بعد از یک سال اعصاب خرد کنی پولت رو بهت پس بده ؟ تا حالا شده که همون فردی که سعی داشته سرت رو کلاه بگذاره ، بعد از مدتی شروع کنه به شستشو دادن فکر اعضای فامیل و جالب اینکه نتیجه هم بگیره ؟ بعدش هم بشینه همه جا بگه که فلانی مقصره و فلانی این کار رو کرد اون کار رو کرد ؟ کلی هم گریه و زاری بکنه و مظلوم نمائی کنه و دید دیگران رو نسبت به تو بد بکنه ؟ تو ؛ اینجا از آبروت نمی ترسی ؟ نمی ترسی که دید همه نسبت بهت بد بشه ؟ تا حالا شده که کسی که تا دیروز هزار نفر رو واسطه میکرد تا بهش وقت بدی تا هر جوری شده پولت رو جور کنه بده ، زنگ بزنه خونه ات و تهدیدت بکنه که پولت رو نمی ده و کلی هم حرف بی ربط بزنه ؟ تا حالا شده : بعد از اینکه کلی با طرف درگیر شدی اون بیآد و بهت چک تقلبی بده و آخر سر هم بگه که خبر نداشته که تقلبی بوده ؟ تا حالا شده که گریه عزیزترین فرد زندگی برای دیگران مهم نباشه هیچ ، نیشخند هم بهتون بزنند ؟
اینهائی که گفتم و هزار چیز نگفته ی دیگه سر من اومده و مزه بدشون رو با تمام وجودم درک کردم .
امیدوارم که هیچ وقت این بلاء سرت نیآد اما اون موقع هیچ چیزی آرومت نخواهد کرد و نمی تونی به انتقام و کینه فکر نکنی . همه اینهائی که گفتم ، مثل بختک افتاده بودند رویم و هیچ راهی نداشتم فقط باید مقاومت میکردم و تسلیم نمی شدم . هر کسی که من رو می دید ، نصیحتم میکرد که دست از این کارها بردار !! شکایت نکن !!
چیزیکه خیلی من رو سوزوند دو تا چیز بود : یکی اینکه من رو تهدیدم کرد ( من رو که پسر کسی بودم که کلی نون و نمک بابام رو خورده بود !!) دوم هم اینکه بعد از کلی دروغ گفتن ، بهم چک تقلبی داد . بعد از اون روز کینه اش رو به دل گرفتم و تا آخر عمرم هم کینه اش رو به دل خواهم داشت . بهش گفتم که تا نشنیدی که من مٌردم احساس امنیت نکن چون هر لحظه ممکنه که .....
کدام از اینهائی که گفتم درست نبودند ؟ آیا اینها نمی تونند یک نیروئی قوی درست کنند تا من رو پیش ببرند ؟

ناشناس گفت...

سلام خانوم فیلمساز.
یه دور فیلمهات رو برامون پخش کن حتما!صد در صد دیدنیه

ناشناس گفت...

مسافر ت داره خوش میگذره دیگه!

ناشناس گفت...

میشه سلام کرد دیگه؟ نه؟اوووووووووووووووا

ناشناس گفت...

به سروش جان جانم سلام و قدم مبارکی گفته و هول شده که چای از کجا برای تو بیاورد اینجا. بوس می شود تو را.
به فخری، خانه ی دوست کجاست؟ آدرس ندادی که! در ضمن من اینجا در مراسم کله هوا خوران بسیار خوبی به سر می برم جای همه ی کله هایی که نیاز به هواخوری دارد خالی! البته کله هایی که سینوزیتشان در آمده با رعایت احتیاطات لازمه!
به نسرین، بلیط می فروشم همراه با نسکافه فیلم نشان می دهم! خوب است؟ ولی اگر پشیمان شدی بلیط فروخته شده پس داده نمی شود.
به علیرضا، من گمانم باید با تو مفصل صحبت کنم پسر! کمی تو من را نصیحت کن کمی من تو را.
هوای مرطوب شمال گمانم مرا نئشه کرده لحن من اینطوری شده چرا؟ ای بابا!